پایان پریشانی

اینجا پایان پریشانی من است...

پایان پریشانی

اینجا پایان پریشانی من است...

اینجا دفتر خط خطی های ذهن منه!
باید بنویسم تا بتونم به افکارم نظم بدم...تا بتونم از این سردرگی ها در بیام...

آخرین مطالب

امروز روز میلاد امام حسینه...

و من تو این فکرم که آیا وقته تکوندن خونه دلم نرسیده؟!... تا کی این کشمکش باید ادامه پیدا کنه؟!... آیا وقتش نشده یه فکری به حال دلم بکنم؟!... کی می دونه چقدر دیگه فرصت دارم؟!...چقدر از عمرم مونده که بخوام این طوری هدرش بدم و امروز و فردا کنم...؟!

روز میلاده میوه دل حضرت زهرا...دست به دامن مادر خوبیها میشم...ازشون می خوام به حق فرزندشون، که مصباح الهدی و سفینة النجاة...دست من گناهکار رو هم بگیرن...آیا تو کشتی نجاتشون برای منه کمترین هم جا هست...؟!

بعدا نوشت:

بیابان هم که باشی... حسین آبادت می کند! مثل کربلا...




یکشنبه 10 اردیبهشت 1396
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۶ ، ۱۷:۰۴
تبسم **

خدای مهربونم می دونم داری امتحانم می کنی...

می دونم رشد منو تو این قضیه مقرر کردی...

خدا جونم ممنون که منو می بینی...ممنون که این بنده گنهکارتو فراموش نکردی...

خدای مهربونم من صبر می کنم...می سوزم و با عشق تو می سازم...! فقط تنهام نذار خدا جونم...نذار کج برم...نذار انتخاب اشتباه کنم...نذار ازت دور شم...

خدای خوبم اگه عشق تو نباشه...اگه آغوش مهربونت نباشه...اگه نگاه محبت آمیزت نباشه...من دووم نمیارم...

خدا جونم خودت منو می شناسی...نقطه ضعفمو می دونی و داری امتحانم می کنی...اگه تنهام بذاری کم میارم...بخدا بدون تو نمیشه...نمی تونم...




شنبه 9 اردیبهشت 1396
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۶ ، ۱۷:۰۲
تبسم **

وای برما...دم از انتظار می زنیم و صدای العجل العجلمون گوش عالم رو کر کرده ولی هنوز سیصد و سیزده نفر منتظر واقعی جمع نشدن که امام غریبمون بیاد...

مشکل از اون جایی شروع شده که من و امثال من به کمترین راضی شدیم و ارزش وجودیمون رو زیر پا گذاشتیم و هر کدوممون منتظریم سیصد و سیزده نفر کامل بشن! کسی نیست بگه چرا من جزو اونا نباشم...چرا من اونقدری رشد نکنم که دل امام زمانم به من خوش باشه و روی من حساب کنه...

هیچ کدوممون امام زمانمون رو نشناختیم! هیچ کدوم عاشق نیستیم...

توی این دنیای وانفسا، هر کسی به فکر خودشه، به فکر منافعه خودشه که به راحتی دور هم جمع میشن و با خیال راحت به امام معصوم و مهربونمون، به ولی نعمت کشورمون توهین می کنن...با جملات سخیف هتاکی می کنن و دور هم می خندند...ما که اسم خودمون رو گذاشتیم شیعه چی کار کردیم در برابر این هتاکی؟! به جز نچ و نچ و چندتا لعن و نفرین...!

وقتی توی جامعه اسلامی این طوری دل امام زمان رو به درد میاریم، امام غریبمون به چه امیدی باید بیاد...؟!

مدتها پیش اهل دلی همیشه می گفت رأس دعاهات، دعا برای مقدم المأمول باشه!

مقدم المأمول، یعنی آرزوی مقدم داشته شده...!

اون روزها ضرورتش رو درک نمی کردم...تا همین چند وقت پیش اتفاقاتی افتاد که فهمیدم ما همه چنان درگیر مشکلات روزمره شده ایم که فراموش کرده ایم اکثر مشکلاتمون به خاطر غیبت امام زمانمونه...!

توی دعاهامون برای هر حاجتی دعا می کنیم ولی گاهی فراموش می کنیم حاجت اصلیمون رو از خدا بخوایم...

هر روز که از غیبت امام غریبمون می گذره، شاهد ریزش شیعیان میشیم...

جوونایی که اعتقادات قشنگی داشتن، توی مشکلات و گرفتاریهای دنیا، شک تو قلبشون جوانه می زنه...

وقتی یکی از عزیزانت، جلوی چشمت تو شک دست و پا بزنه و هر کاری بکنی نتونی کمکش کنی؛ اون وقت می فهمی حاجت اصلیت چی باید باشه...! و فقط و فقط باید برای چه کسی دعا کنی...اون وقت می فهمی مقدم المأمول یعنی چی...!




جمعه 8 اردیبهشت 1396
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۶ ، ۱۷:۰۰
تبسم **


پیامبرم من تو را با کسانی که رنگی از اسلام حقیقی ندارند ، نشناخته ام!

تو را با برداشت های غلط از دین نشناخته ام!

تو را با سیره ات که مهربانی بود در عصر جنگ و با معجزه ات که "کتاب" بود در عصر جهل ...

پیامبرم من تو را با حُسن خُلقت شناخته ام که قبل از پیامبری "محمد امین" بودی...

❤️روز بعثتت ، عید محبت است و تو برترین محبوب خدا❤️


سه شنبه 5 اردیبهشت 1396
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۶ ، ۱۰:۵۸
تبسم **
این روزها بازار وبلاگ نویسی به خاطر وفور شبکه های اجتماعی کساده...
وبلاگ های پرمخاطب و قشنگی سراغ دارم که مدتهاست به روز نشدن و مورد کم لطفی نویسندگانشون قرار گرفتند...( بماند که شبکه های اجتماعی چه بر سر ما میارن که اینقدر راحت مارو تحت کنترل می گیرند و به راحتی علایق و سلایق مارو تغییر می دن!)
اما هنوز هم به نظر من امن ترین جا برای نوشتن حرف دل در فضای مجازی، وبلاگه...
به نظرم اونایی که از بین این همه شبکه اجتماعی و کانال و پیج و و و هنوز از وبلاگ هاشون دل نکندند، آدمهای اصیل و با ثباتی هستند...!
تو وبلاگ میشه نوشت و به آرامش رسید به دور از دغدغه لایک و فالوور و چت و چشم و هم چشمی و  هزار جور بلای خانمان سوز دیگه...
البته که وبلاگ هم می تونه مشکلاتی داشته باشه...بلاخره هر چی باشه فضای مجازیه...
خلاصه این شد که تصمیم گرفتم این وبلاگ رو بسازم...
این جا می تونم حرف دلم رو بنویسم بدون هیچ گونه فیلتر و سانسوری...!
اینجا می نویسم برای پایان پریشانی...


 سه شنبه 5 اردیبهشت 1396
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۶ ، ۱۰:۵۵
تبسم **

سلام

هوای بهار بد چیزیه...پر از دلتنگیه... گاهی طاقت آدم کم میشه... پر از دلتنگی که میشی سر میری...

دل تنگ چی؟ دلتنگ کی؟ درست نمی دونی...

گاهی احساس می کنی روحت داره خفه میشه...مخصوصا وقتی یکی مثل من ظرفیتش کم باشه...

همه چی خوبه...زندگی و همه دور بریات عالی ان ولی این وسط یه چیزی کمه!

یه جای کار می لنگه...یه چیزی نمی ذاره دلت خوش باشه...یه بی قراری نمی ذاره آروم بگیری...یه بی قراریِ یه جورایی دلنشین!!!


گاهی کلافه میشی با یکه به دو کردن با خودت...با دلت...کار سختیه دل و عقل رو با هم هماهنگ کنی اونم بدون توجیه...یه جورایی نشدنیه انگار...ولی دست و پا زدن

تو این سردرگمی ها یه جورایی شیرینه ...چون "تو" هرجا رفتم باهامی





دوشنبه 4 اردیبهشت 1396
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۶ ، ۱۰:۵۲
تبسم **