از من، به من مهربانتر...
يكشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۶، ۱۲:۰۲ ب.ظ
خیلی سخته همیشه دور و برت
شلوغ باشه و تو بین این همه آدم تنها باشی...انگار از همه بریدی...وقتی کسی
نباشه که تورو بفهمه...وقتی نتونی دردتو به کسی بگی...وقتی لبت می خنده و
دلت پر از غصه است...وقتی تنهایی و بی کسی رو با تمام وجودت حس می کنی...
دلت فقط به وقت سحر خوشه...!
اون وقته که می تونی بدون هیاهوی بیرون...بشینی و براش حرف بزنی...بگی و گریه کنی...اشک بریزی و دردتو بگی...
اونقدر بگی و بگی تا دست مهربونشو روی سرت احساس کنی...!
انگار بهت میگه آرووم باش...اینروزا هم می گذره...!
انگار میگه تو تنها نیستی، خودم باهاتم...!
میگه دردتو می فهمم...میگه تا منو داری غصه تنهایی نخور...!
میگه غصه چی رو می خوری؟! من حواسم به همه چی هست! من عاشق بنده هامم...من جبّارم...نگران نباش جبران می کنم...به من اعتماد کن...!
تو بغلش گریه می کنی تا آرووم میشی...
انگار شارژت می کنه تا روز بعد...!
شارژ که شدی، روز که شروع شد می تونی عاشقی کنی...می تونی با دل پر دردت بخندی...می تونی محبت کنی حتی وقتی تلخ تلخی...!
می تونی بی دریغ دوست داشته باشی...چون وصل شدی به مهربون مهربونا...
چون خودش شارژت کرده...!
۹۶/۰۴/۱۱